در سال ۱۹۹۵، یک مرد میانسال به نام «مک ارتور ویلر» (McArthur Wheeler) در روز روشن بدون ماسک یا پوشاندن صورتش، به دو بانک Pittsburgh در یکی از شهرهای امریکا دستبرد میزند. او حتی صورتش را رو به دوربین می گیرد و لبخند میزند.
تهران- اقتصاد برتر- ۲۳ بهمن ۹۶
عصر همانروز وقتی پلیس به خانهاش میریزد و دستگیرش میکند، ناباورانه میگوید «ولی من به صورتم آبلیمو زده بودم!» او ایمان داشت با زدن آبلیمو به صورتش دوربینها نمیتوانند تصاویرش را ضبط کنند.
ایمان ویلر به معجزهی آبلیمو و عدم تصویربرداری، نوعی از تعصب است که امروز به نام «توهم توانمندی» (illusion of competence) شناخته میشود. نوعی از توهم که در آن فرد به توانمندیهای خود یا دیگری (مانند آبلیمو) ایمان دارد و آن را میستاید.
«توهم توانمندی» هم ویلر را در انجام ماموریتاش ناموفق میکرد و هم فرصت یادگیری و آموختن را از او میربود. این توهم یکی از گستردهترین و رایجترین توهمها و موانع رشد، هم در سطح فردی و هم سطح جمعی است.
توهم دانش، توهم مدیریت، توهم کنترل از جمله مصادیق توهم توانمندی است کهدر هر شکلی که باشند، راه یادگیری و اصلاح را میبندند.
رقابت، مقایسه با دیگران و نقد سه ابزار نجات یک جامعه از توهم است. جامعهای که این راهها را ببیند سرشار از بازندگان متوهمی خواهد شد که در جایگاههای مختلف از خود تصویر قهرمانان بزرگ دارند. ارتباط جهانی اگر هیچ فایدهای نباشد، از شکلگیری انسانهای متوهم توانمندی جلوگیری میکند. وقتی بازندگان در کنار توانمندها قرار میگیرند، هم فرد و هم جامعه هستند که نجات مییابند.